حیات طیبه

السلام علیک یاعصمت الله الکبری فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)

حیات طیبه

السلام علیک یاعصمت الله الکبری فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)

حیات طیبه

خداى را سپاس که براى حکمش برگرداننده‏ اى،و براى بخشش بازدارنده‏ اى و همانند ساخته‏ اش ساخته هیچ سازنده ‏اى نیست،و او سخاوتمند وسعت ‏بخش است،او خدایی است که معبودی جز او نیست، دانای آشکار و نهان است،و او رحمان و رحیم است! حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزّه است، به کسی ستم نمی‌کند، امنیّت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکست‌ناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح می‌کند، و شایسته عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه شریک برای او قرارمی‌دهند!او خداوندی است خالق، آفریننده‌ای بی‌سابقه، و صورتگری (بی‌نظیر)؛ برای او نامهای نیک است؛ آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می‌گویند؛ و او عزیز و حکیم است! نیکی، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) رویِ خود را به سوی مشرق و (یا) مغرب کنید؛ بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به خدا،و روزرستاخیز،و فرشتگان، و کتاب (آسمانی)، و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال (خود) را، با همه علاقه‌ای که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان،انفاق می‌کند؛ نماز را برپا می‌دارد و زکات رامی‌پردازد؛ و (همچنین) کسانی که به عهد خود به هنگامی که عهد بستندوفا می‌کنند؛ و در برابر محرومیتها و بیماریها و درمیدان جنگ،استقامت به خرج می‌دهند؛ اینها کسانی هستند که راست می‌گویند؛ و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و اینها هستند پرهیزکاران!
خدایا! بر پیامبر و دودمان پاکش درود فرست، و آنگاه که تو رامی‏خوانم و صدایت می‏زنم، صدا و دعایم را بشنو و اجابت کن،و آنگاه که با تو نجوا می‏کنم، بر من عنایت کن.خدایا قلبم را از نفاق و دورویی، و کردارم را از ریا و خودنمایی،و زبانم را از دروغ، وچشمم را از خیانت و بی عفتی پاک کن،همانا تو از خیانت دیده ‏ها و آنچه در سینه ‏ها نهان است خبردارى
پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، به آن نیازمندم!
خشنودم به اینکه خدا پروردگارم باشد و محمّد(درود خدابر او وخاندانش باد)پیامبرم،و اسلام آیینم و قرآن کتابم، و کعبه قبله‏ ام،و على ولى و امامم،و حسن و حسین و على بن الحسین و محمّد بن على و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و على بن موسى،و محمّد بن على و على‏ بن محمّد و حسن بن على و حجة بن الحسن که درود خدا بر همه آنان باد پیشوایانم باشند.خدایا! خشنودم به اینکه آنان امامانم باشند،پس مرا مورد پسند و خشنودى ایشان قرار ده زیرا تو بر هر کارى توانایى.

نویسندگان
پیوندها

توبه‌ی نصوح در قرآن کریم و روایات معصومین(علیهم­السلام)

توبه‌ی نصوح در قرآن کریم و روایات معصومین(علیهم­السلام)

چکیده

از جمله شرائط مهم توبه آن است که توبه‌ی نصوح باشد. «نصوح» در لغت به معنای خالص است و در اصطلاحِ، توبه‌ی نصوح توبه­ایست که شخص گنه­کار، مجدّداً به انجام گناه باز نگردد. این توبه باید قبل از فرارسیدن نشانه­های مرگ صورت گیرد و شخص عاصی نباید گناه را از روی لجالت و عناد با ذات پروردگار انجام داده باشد. نوشتار حاضر نگاهی است به توبه و اقسام و شرائط توبه و شرائط توبه‌ی نصوح از دیدگاه آیات و روایات و نیز کلمات مفسّرین.

مقدمه

خداوند در قرآن کریم مؤمنین را به انجام توبه و بازگشت به سمت پروردگار امر کرده است و این کار را مایه‌ی سعادت و رستگاری آنها دانسته است: «وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[۱] با این حال در آیه‌ی دیگر از قرآن کریم مؤمنین به انجام توبه‌ی  نصوح امر شده­اند و انجام این توبه است که در کلام الهی مایه‌ی تکفیر گناهان و از بین رفتن گناهان و سیّئات است. خداوند می­فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَى رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ »[۲] اینکه توبه‌ی  نصوح چه توبه ایست و چه شرائطی دارد، موضوع بحث این نوشتار است. ضمن اینکه موضوعاتی پیرامون توبه از جمله اقسام توبه و درجات و ثمرات آن مورد بحث قرار گرفته است.

مفهوم­شناسی

۱- توبه: «توبه» از ماده‌ی تاب/یتوب می­باشد و به معنای «حیاء کردن» است.[۳] همچنین بعضی لغت شناسان این واژه را به معنای مراجعت و بازگشت دانسته­اند.[۴] لذا از اقوال لغویون به دست می­آید که توبه بر دو معنى دلالت دارد، یکى حیاء و خجالت کشیدن و دیگری به رُجوع و برگشت. از حیث اصطلاح نیز توبه به معنای شرمندگی از انجام گناه و بازگشت به سمت پروردگار است. در حقیقت انسان قبل از هر چیزی پس از ارتکاب گناه باید خجالت­زده شود و آنگاه از گناهش برگردد و لذا هر دو معنای «استحیاء» و «رجوع» در معنای اصطلاحی توبه اخذ شده است و اگر انسان حیاء نکند و خجالت نکشد، می توان گفت محال است برگردد و از گناهش توبه کند.[۵]

به عبارت دیگر «توبه» پاک ساختن دل از گناه و بازگشت از دوری از درگاه الهی است، و ترک گناهان کنونی و عزم بر ترک آنها در آینده و تلافی و تدارک تقصیر گذشته است.[۶]

ج) نصوح: «نصوح» در لغت از ماده «نُصح» بر وزن «صُلح» در اصل به معنى نصیحت­کردن و خیرخواهى خالصانه است.[۷] برای «نصوح» معنى دیگری هم ذکر کردند و آن عبارت است از سازگاری بین دو شیء و اصلاح کردن و محکم کردن آن و از آنجا که خیرخواهى واقعى باید تواءم با محکم­کارى باشد، واژه«نصح» گاه به این معنى نیز آمده است، به همین جهت به نماى محکم «نِصاح» نیز گفته مى­شود. با توجّه به این معنای لغوی «توبه‌ی نصوح» توبه ایست که شخص به آنچه انجام داده و از آن توبه کرده مجدّداً بر نگردد.[۸] بر این اساس هر دو معنى لغوی «نصح» یعنی «خالص بودن» و «محکم بودن»، در توبه نصوح به کار رفته است[۹] و لذا توبه نصوح مى­تواند عبارت باشد از توبه­اى که صاحبش را از برگشتن به طرف گناه باز می­دارد، و یا توبه­اى که بنده را براى رجوع از گـناه خالص سازد، و در نتیجه ، دیگر به آن عملى که از آن توبه کرده بر نگردد.[۱۰]

توبه‌ی  نصوح در روایات

از امام صادق(علیه السلام) در مورد آیه شریفه «یا ایها الذین امنوا توبوا الى اللّه توبة نصوحا» سؤال شد. حضرت فرمودند: به اینکه بنده‌ی خدا از گناهى که مرتکب شده توبه کند، و دیگر آن گناه را مرتکب نشود

بیهقی در کتاب شعب الایمان از نعمان­بن­بشیر روایت کرده است که عمربن خطاب درباره توبه نصوح سؤال کرد و پیامبر(ص)فرمود: «مردی از عمل زشتی توبه می­کند و سپس هرگز به آن برنمی گردد.»[۱۱]

     در روایت دیگر احمد و ابن مردویه وبیهقی از ابن مسعود از رسول خدا(ص) نقل می­کنند که حضرت فرمودند: «التوبة من الذنب لا تعود إلیه أبدا».[۱۲]

     و در کافى به سند خود از ابى­الصباح کنانى روایت کرده که گفت: از امام صادق(علیه السلام) پـرسیدم آیه شریفه «یا أیها الذین امنوا توبوا الى اللّه توبه نصوحاً» به چـه معنا است؟ ایشان فرمودند: اینکه بنده خدا از گناهى توبه کند و دیگر آن گناه را مرتکب نشود.

توبه نصوح از دیدگاه مفسرین

در اینکه توبه نصوح چـیست؟ مفسّرین تفسیرهاى زیادى براى آن ذکر کرده­اند که در تفسیر نمونه[۱۳] به برخی از آنها اشاره شده است از جمله:

الف) «توبه نصوح» آن است که واجد چهار شرط باشد: پشیمانى قلبى، استغفار زبانى، ترک گناه و تصمیم بر ترک آن در آینده.

ب) «توبه نصوح» آن است که واجد سه شرط باشد: ترس از اینکه پذیرفته نشود، امید به اینکه پذیرفته شود، و ادامه اطاعت خدا.

ج) «توبه نصوح» آن است که شخص گناه­کار گـناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببیند و از آن شرمنده باشد.

د) «توبه نصوح» آن است که مظالم را به صاحبانش بازگرداند، و از مظلومین حلالیت بطلبد، و بر اطاعت خدا اصرار ورزد.

ه) «توبه نصوح» آن است که در آن سه شرط باشد: کم سخن گفتن کم خوردن و کم خوابیدن.

و) «توبه نصوح» آن است که تواءم با چشمى گریان و قلبى بیزار از گـناه باشد.

فضیلت توبه

مرحوم نراقی در جامع السعادات در مورد فضیلت توبه می­نویسد: «بدان که توبه نخستین مقام از مقامات دین، و سرمایه سالکان راه و کلید استقامت خواستاران ایمان و سرآغاز تقرب به پروردگار عالمیان است. و فضیلت آن بسیار است»[۱۴]  و آنگاه به برخی آیات و روایات در این زمینه اشاره می­کنند، که از آنها می­توان استفاده کرد که خداوند توبه کنندگان را دوست دارد؛ [۱۵] توبه کننده مانند کسی است که اصلا گناه نکرده است، خداوند مشتاق توبه‌ی  بندگان خویش است[۱۶]؛ فرشتگان حاملان عرش و فرشتگانی که در حول عرشند برای توبه کنندگان، طلب آمرزش می کنند.[۱۷]

توبه و پشیمانی و اسباب آن

وقتی بنده­ای علم یقینی پیدا کرد که گناهانی که از او سر زده بین او و محبوبش حائل و مانع است، حزن و اندوهی در دل ایجاد می­شود که باعث می­گردد شخص مؤمن از گناهانی که کرده یا طاعتی که ترک کرده متأسف و اندوهگین گردد و این همان پشیمانی است که از جمله شروط توبه‌ی حقیقی است.[۱۸]بر همین اساس است که توبه در شرع مقدّس اسلام بر چهار اصل استوار است که عبارتند از:

۱ – ترک کردن گناه بخاطر زشتی آن؛ ۲ – پشیمانی از انجام آن؛ ۳ – عزم و اراده بر عدم بازگشت به گناه؛ ۴- تدارک نمودن زمینه ممکن برای جلوگیری از اعاده‌ی آن؛[۱۹]

راه روی آوردن به توبه

برای تشوق نفس به توبه راه­هایی توصیه شده است که از آن جمله روش­های زیر می­باشند:

۱- انسان به آیات و اخباری که به گناهکاران هشدار داده و ایشان را به عذاب شدید تهدید کرده نظر کرده و آنها را مورد مطالعه قرار دهد و عقوبت و کیفر اخروی تک­تک گناهان مثل شرب خمر، زنا، قتل، غیبت، کبر و حسد را به خاطر داشته باشد و بداند که این عقوبت­ها آنقدر زیادند که در شمار نیایند.

 ۲- حکایت گناهکارانى را که توبه کرده و مصیبت­هایى را که به سبب گناهان خود کشیده­اند از نظر بگذارند.

 ۳- به خاطر داشته باشد که ممکن است کیفر گناهان او به آخر موکول نشود و عقوبت گناهش در دنیا داده شود، و بداندکه تمام مصیبتهایى که در دنیا دامنگیر انسان مى شود، ثمره گناهانى است که از او صادر مى شوند.[۲۰]

اقسام توبه

علماء و دانشمندان اسلام، توبه عبد را به سه قسم تقسیم کردند که عبارتند از:

الف) توبه عوام 

توبه عوام، توبه­ای است که برای عموم مردم است و آن توبه این است که دل انسان از اینکه گناه کرده  خاضع می­شود و یاد مخالفت­های خود در محضر خدا می افتد؛ از گذشته پشیمان می­شود. دیگر به دنبال آن نمی­رود و خود را اصلاح می­کند.[۲۱]

 

ب) توبه خواص

 دسته دوم توبه خواص است یعنی بعضی از بندگان خدا که معرفت بیشتری دارند. این افراد در مقابل مکروهات نیز سرافکنده می­شوند و دلشان خاضع و خاشع می­شود.

     درباره حضرت آدم می­خوانیم که وقتی از بهشت بیرون شد، پیوسته سربه­زیر و خجالت­زده بود، در حالی که گناه به معنای اصطلاحی و رایج آن نکرده بود. بلکه مخالفت امر ارشادی پروردگار را کرده بود ولی بخاطر این کار شرم­زده بود تا اینکه جبرئیل نازل شد و فرمود:

 ای آدم! خدا می­فرماید: به اهل­بیت پیامبر آخرالزمان توسّل بجو و سر خود را بالا بگیر چراکه ترا بخشیدم«فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»[۲۲]

      حضرت یونس(علیه السلام) نیز بخاطر ترک اولى ایکه انجام داد و بدون اجازه‌ی خداوند دست از موعظه و ارشاد قوم خود کشید و از میان آنها بیرون رفت، وقتی در شکم ماهی قرار گرفت از این کرده‌ی خود نادم و پشیمان شد و به درگاه الهی توبه کرد و با حالت تذلّل و ندامت خطاب به پروردگار فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ[۲۳]»[۲۴]

ج)  توبه اخص الخواص

     بالاترین درجه توبه، توبه اخص الخواص است که مربوط به مقرّبین درگاه الهی است؛ همچنانکه پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله) فرمودند: « بخاطر توجه به غیر خدا دل مرا کدورت و زنگار فرا می­گیرد وبرای پاکی دلم روزی هفتاد مرتبه استغفار می­کنم». [۲۵] رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) نیز گاهی به جهت اشتغال به امور دنیوی که لازمه‌ی زندگی است، امّا خود مانعی بر سر توجّه تامّ به ذات باری تعالی است، به درگاه الهی توبه و استغفار می­کردند و این امور را این جهت در حق خود، گناه تلقّی می­کردند.[۲۶]

در پایان این قسمت به حدیثی از  امام صادق (علیه السلام) اشاره می­کنیم که در ارتباط با اقسام چندگانه‌ی توبه است. ایشان فرموده­اند:  «توبه ریسمان خدا و وسیله لطف و عنایت اوست و بنده باید نسبت به توبه در همه حالات مواظبت و مداومت داشته باشد. هر دسته از بندگان را توبه ای است مخصوص؛ توبه‌ی  پیامبران از اضطراب نفس و توبه اولیاء از اندیشه­ها و خیالاتی است که به خاطر ایشان خطور می­کند. و توبه اصفیاء از فراموشی غم غفلت است و توبه خواص و علما از اشتغال به غیر خدا است، و توبه عوام از گناهان است.»[۲۷]

شرط پذیرش توبه

الف) انجام گناه از روی نادانی:

یکی از شرائط پذیرش توبه آن است که انجام گناه از روی نادانی صورت گرفته باشد. خداوند در قرآن کریم مى­فرماید: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ یَتُوبُونَ مِنْ قَرِیبٍ فَأُولَئِکَ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَکَانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً»[۲۸]؛ (پذیرش توبه از سوی خدا تنها براى کسانی است که کار بد را از روى جهالت انجام مى­دهند سپس زود توبه می­کنند، خداوند توبه چنین اشخاصی را می­پذرید و خدا دانا و حکیم است.)

     در مورد معنای «جهالت و ناآگاهی» مورد اشاره‌ی آیه، دیدگاه­های متفاوتی مطرح شده است که به چند مورد از آنها اشاره می­کنیم:

۱- برخی از مفسّرین همچون جبائی، منظور جهالت در آیه را این می­داند که شخص گناهکار از معصیت بودن کار خود ناآگاه است و لذا گناه را ندانسته مرتکب می­شود. به همین جهت است که به پندار باطل خود، برای کردار و عمل گناه خود توجیهاتی به عمل می­آورد و بافته­هایی می­بافند تا کارش را نیک جلوه دهد، یا از میزان زشتی آن بکاهد. این دیدگاه توسّط برخی دیگر از مفسرین همچون رمانی نقد شده است.[۲۹]

۲ – برخی دیگر از مفسرین انجام گناه از روی جهالت را به معنای جهل نسبت به عواقب آن دانسته و بیان کرده­اند که فرد گناه­کار به عمق و ماهیت کیفری که در ارتکاب گناه و معصیت­شان است بخوبی پی نبرده­ است.

۳- گروهی از مفسرّین بر این باورند که این شرط یعنی انجام از روی نادانی شرط عامی است که شامل همه‌ی گناهان می­شود؛ چراکه هر گناهی که از انسان سرمی­زند، درحقیقت از روی نادانی است؛ چرا که این آفت جهل است که انسان را از حق دور نگه می­دارد، گناه و زشتی را در نظرش می­آراید و او را جهت ارتکاب آن وسوسه می­کند. در روایتی از أبى عمرو زبیرى از امام صادق(علیه السلام) درباره‌ی معنای جهل در این آیه سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمودند: «هر گناهی که انسان مرتکب می شود، اگرچه عالم باشد، هنگامی که خداوند را معصیت می کند، نادان است و دچار آفت و غفلت است» [۳۰]

       همچنین خداوند در مورد گناه برادران یوسف از زبان آن پیامبر بزرگوار الهی نقل می­کند که « قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَأَخِیهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُون»[۳۱]؛ (و گفت آیا دانستید آنگاه که نادان بودید با یوسف و برادرش چه کردید؟)[۳۲]

۴- برخی دیگر از مفسّرین «بجهاله» در این آیه را به معنای انجام گناهان در اثر طغیان غرایز و تسلط هوس­هاى سرکش و چیره شدن آنها بر نیروى عقل و ایمان دانسته­اند؛ چراکه در این حالت اگرچه علم و دانش انسان آلوده به گناه از بین نمى­رود، اما تحت تأثیر آن غرائز سرکش قرار گرفته و عملاً بى اثر مى­گردد، و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملاً با جهل و نادانى برابر خواهد بود. پس هر کس از روی هواى نفس و در نتیجه‌ی شهوت و غضب مرتکب این گناهان و اعمال زشت شود، در حقیقت، واقعیت امر بر او پوشیده مانده و از این جهت در جهل به سر می­برد. ولى اگر گناه بر اثر چنین جهالتى نباشد، بلکه از روى انکار حکم پروردگار و عناد و دشمنى انجام گیرد، چنین گناهى حکایت از کفر مى­کند و به همین جهت توبه آن شخص قبول نیست مگر این که از این حالت بازگردد و دست از عناد و انکار بشوید.[۳۳]

    در تأیید این دیدگاه می­توان به کلام امام سجاد(علیه السلام) اشاره کرده که خطاب به پروردگار فرموده است: «اِلهى لم اَعْصِکَ حِینَ عَصَیتُکَ و اَنَا بِرُبُوبِیَّتِکَ جاحٍدٌ و لا بأمرک مُسْتَخِفٌ و لا لِعُقُوبَتِکَ مُتعَرِّضٌ و لا لِوَعِیدِکَ مُتهاوِنٌ لَکِنْ خَطِیئةٌ عَرَضَتْ و سَوَّلَتْ لى نفسى و غَلَبَنِى هَوَاىَ»[۳۴]؛ (خداى من! هنگامى که به معصیت تو پرداختم، نه از روی انکار ربوبیت تو به گناه اقدام کردم و نه به خاطر خفیف شمردن امر تو و نه از آن جهت که مجازات تو را کم اهمیت گرفتم و نسبت به آن بى اعتنا بودم و نه وعده کیفرت را سبک شمردم، بلکه خطایى بود که در برابر من قرار گرفت و نفس اماره، حق را بر من مشتبه کرد و هوى و هوس بر من چیره شد.)

ب) نزدیک بودن زمان توبه

یکى دیگر از اموری که راه پذیرش توبه را هموار می­سازد، زمان مناسب برای توبه است. خداوند در ادامه‌ی آیه­ایکه که در بالا به آن اشاره شد می­فرماید: «ثم یتوبون من قریب»؛ یعنی اشخاص گناه­کاریکه پس از انجام گناه سریعاً توبه می­کنند.

    درباره معناى قریب (زمان نزدیک)، در میان مفسران دیدگاه­های متفاوتی مطرح شده است که می­توان آنها را در دو دسته جای داد:

۱) بعضی از مفسرّین زمان قریب را پیش از مرگ می­دانند و معتقدند توبه پیش از مرگ باید باشد.[۳۵]

در تأیید این دیدگاه می­توان به آیه اشاره کرد. خداوند در سوره‌ی نساء می­فرماید: «وَلَیْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّی تُبْتُ الْآنَ»[۳۶]؛ (توبه برای کسانی نیست که کار بدی را انجام می­دهند [وتوبه نمی­کنند] تا اینکه وقتی مرگ یکی از آنها فرارسید می­گوید الآن توبه کردم)

طبرسی نیز در مجمع البیان می­نویسد: جمله‌ی «ثم یتوبون من قریب» نشانگر آن است که گناه­کار باید پیش از مرگ توبه کند؛ چراکه از دیدگاه قرآن، مرگ همیشه به انسان نزدیک است. لذا زمان انجام توبه در حال صحت و سلامت و پیش از بیماری و مرگ است.[۳۷] مرحوم علامه طباطبایی نیز با پذیرش این قول، زمان مرگ را به ظهور نشانه­های آن دانسته است و «یتوبون من قریب» را به معناى توبه کردن قبل از آشکارشدن نشانه­هاى مرگ مى­گیرند و آیه‌ی بعد یعنی «ولیست التوبه للذین … قال انّى تبت الان» را بعنوان شاهد این مطلب می­دانند.[۳۸]

     همچنین از پیامبر گرامی اسلام روایت شده است که آن حضرت فرمودند: کسی که یک سال پیش از مرگ توبه کند، خداوند او را می آمرزد، آنگاه فرمود: یک سال زیاد است کسی که یک ماه پیش از فرارسیدن مرگ توبه کند، خدا او را می آمرزد. سپس فرمود: یک ماه هم زیاد است، اگر کسی یک روز پیش از مرگ توبه کند، خدا توبه اش را می پذیرد. و او در پی آن فرمود: یک روز نیز زیاد است، اگر کسی یک ساعت پیش از مرگ توبه کند، توبه­اش پذیرفته می­شود و سرانجام فرمود: آن هم زیاد است، اگر کسی در آخرین نفس، خالصانه روی توبه به بارگاه خدا آورد و با همه وجود و اخلاص آمرزش بخواهد، خدای مهربان او را می بخشد.[۳۹]

     در روایتی دیگر از وجود مقدّس آنحضرت نقل شد است که وقتی شیطان از آسمان رانده شد، گفت: پروردگارا به شکوه و شکست ناپذیری­ات سوگند که تا روح در بدن فرزندان آدم است، از آنان دست برنخواهم داشت. در برابر این سخن شیطان ندا آمد: به اقتدار و شکوه و بزرگی ام سوگند که در توبه را به روی آنان نمی­بندم و تا دم مرگ توبه آنان را می پذیرم.[۴۰]

    ۲) بعضى دیگر از مفسرّین «یتوبون من قریب» را به معناى زمان نزدیک به گناه گرفته­اند، یعنى شخص گنه­کار باید به زودى از کار خود پشیمان شده و به سوى خدا بازگردد، زیرا توبه‌ی  کامل آن است که آثار و رسوبات گناه را به طور کلى از روح و جان انسان بشوید و کمترین اثرى از آن در دل باقى نماند و این در صورتى ممکن است که در فاصله نزدیکى قبل از آنکه گناه در وجود انسان ریشه دار شود و به شکل طبیعت ثانوى در آید از آن پشیمان شود، در غیر این صورت غالبا اثرات گناه در زوایاى قلب و جان انسان باقى خواهد ماند، پس توبه کامل توبه­اى است که به زودى انجام پذیرد و کلمه (قریب ) از نظر لغت و فهم عرف ، نیز با این معنى مناسبتر است.[۴۱]

   برخی علمای اخلاق نیز توصیه می­کنند که بهتر است وقت توبه نزدیک زمان خطا باشد، به طوری که پس از انجام گناه سریعاً پیشمان شود و سعی در محور آثار آن کند، پیش از آنکه زنگار گناه بردل بنشیند و انباشته گردد و دیگر محوپذیر نباشد.[۴۲]

شراتط کمال توبه

آنچه در قسمت قبل گذشت، در مجموع شرائط قبولی توبه بود که بدون آنها توبه قبول نیست. امّا برای توبه شرائط کمالی نیز وجود دارد که باعث از بین رفتن تمامی آثار گناه می­شود.

     روایت شده شخصی در خدمت حضرت امیر مؤمنان(علیه السلام) گفت: «استغفرالله» آن حضرت فرمودند: «مادرت بر تو بگرید. آیا می­دانی حقیقت استغفار چیست؟ به درستی که استغفار درجه علّیین است و بر مجموع شش معنا واقع شده است:

     اول: پشیمانی از گذشته؛ دوم: عزم بر ترک گناه در طول عمر؛ سوم: ادا کردن حقوق مردم؛ چهارم: قضا کردن هر واجبی که فوت شده؛ پنجم: گداختن هر گوشتی که از حرام روییده به حزن و الم، تا پوست به استخوان چسبیده و گوشت تازه بروید؛ ششم: الم و زحمت طاعت و عبادت به بدن چشانیدن به ازای آنچه از شیرینی معصیت چشیده. چون کسی این شش امر را به جا آورد بگوید: «استغفرالله».

     مشخّص است که مراد حضرت از استغفار، استغفار کامل است. و مراد این نیست که استغفار کردن بدون مجموع این شش امر، لغو و بی فایده است؛ زیرا شکی نیست که تلفظ کلمه «استغفرالله» از روی اخلاص، با فهمیدن معناى آن نیز موجب تحفیف عذاب است؛ بلکه گفتن آن از روی ثواب اگرچه معنای آن ر انیز نفهمد، خالی از ثواب نیست.[۴۳]

     همچنین از جمله شرائط کمال توبه آن است که سعی نماید آثار کدورت و ظلمت را که از گناهان بر دل او تجمع کرده، به نور طاعت محو کند، زیرا هر گناه و معصیتی که از انسان صادر می­شود از آن ظلمت و تیرگی بر دل می­نشیند و برای محو آنها باید به طاعت و عبادات روی آورد. کما اینکه اگر شخصی عادت کرده در مجامع لهو و لعب شرکت کرده و آهنگ غنا بشنود، باید کفاره آن را از طریق شنیدن قرآن و مواعظ و احادیث و نشستن در مساجد و امثال آن بپردازد.[۴۴]

اقسام گناه و کیفیت توبه از آنها

گناه بر چهار قسم است و توبه این چهار قسم هم متفاوت است که عبارت است[۴۵]:

الف) تضییع حق الله که شامل محرمّات الهی از قبیل دروغ­گفتن یا شراب­خواری می­شود. توبه‌ی  این گناهان آن است که از انجام آنها دست کشیده و نسبت به گذشته پشیمان بوده و در جهت اصلاح خود کوشا باشد.

ب) دسته‌ی دیگر از گناهانی که باز به حقّ الله بر می­گردد و به انجام ندادن عبادت شرعی برمی­گردد و لذا لازم است شخص هنگام توبه قضای آنها را به جا آورد. همانند نماز و روزه. کسی که نماز نمی­­خواند، مسلمان حقیقی نیست و در روز قیامت در صف کفار و یهود و نصارى قرار می­گیرد. حتى انسانی که نسبت به نماز خود بی­مبالات است نیز این حق الهی را ضایع کرده است؛ همچنانکه خداوند نسبت به این افراد می­فرماید: «فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ * الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»[۴۶] ( وای بر نمازگزارانی که در نماز خود سهل­انگاری می­کنند)

ج) دسته‌ی سوّم گناهانی است که به حق­الناس مربوط می­شود و جبران­پذیر نیست؛ مثل غیبت و تهمت که گناهان بزرگی است. در روایت است که در روز قیامت غیبت کننده و تهمت زننده را پنجاه هزار سال روی تلّ چرک و خون نگاه می دارند تا مردم از حساب فارغ بشوند؛ بعد او را به جهنم می برند. با این حال اگر این اشخاص از این کار خود توبه کنند، به این شکل که دیگر غیبت نکنند و از این کار زشتش شرمنده شوند، خدا آنها را می­آمرزد و اگر بتوانند آن تهمتی را که زده­اند رفع کرده و آبروی طرف مقابل را بازگردانند و یا رضایت شخصی که غیبت او را کرده­اند، جلب کنند کارها خوب است ولی  عمده جبران آنها همان پشیمانی است.

د) دسته چهارم حق الناسی که باید جبران شود؛ مثل خوردن مال مردم ولو یک ذره. یا ندادن خمس و زکات و یا خوردن مال یتیم که گناهان بزرگی است و اگر اهل دل نگاه کند می­بیند آتش از دهانش بیرون می آید مثل بیرون آمدن آتش از تنور. اما با این حال خداوند راه توبه برای این گناهان نیز قرار داده است به این نحو که از گذشته شرمنده شود و به حقوق و مال دیگران تجاوز نکن و در ضمن باید مال مردم را رد کند و اگر ندارد باید تصمیم داشته باشد هر وقت دارد رد کند و در مورد اموال شرعی مثل خمس و زکات، نیز حساب الآن و گذشته را پرداخت کند و در این صورت است که توبه او قبول می­شود.[۴۷]

ثمرات توبه نصوح

در آخر به برخی آثار و ثمرات توبه نصوح که در آیه‌ی ۸ سوره‌ی تحریم به آن اشاره شده، می­پردازیم.

۱- بخشودگى سیئات و گناهان. خداوند فرموده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّـهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ»[۴۸] (امید است با این کار پروردگار شما گناهانتان را ببخشد و بپوشاند.)

۲- ورود به بهشتِ پر از نعمت­های الهى: «وَیُدْخِلَکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ»؛ (و شما را در باغهائى از بهشت وارد کند که نهرها از زیر درختانش جارى است).

۳- عدم رسوائى در آن روز که پرده­ها کنار مى­رود، و حقایق آشکار مى­گردد، و دروغگویان تبهکار خوار و رسوا مى شوند، آرى در آن روز پیامبر(صلى الله علیه و آله) و مؤمنان آبرومند خواهند بود، چرا که آنچه گفتند به واقعیت مى پیوندد. خداوند می فرماید: «یَوْمَ لَا یُخْزِی اللَّـهُ النَّبِیَّ وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»؛(این کار در روزى خواهد بود که خداوند پیامبر و کسانى را که با او ایمان آوردند خوار و موهون نمى کند).

۴- از دیگر ثمرات توبه‌ی  نصوح آن است که نور ایمان و عمل انسان­های توبه­کار از پیشاپیش و سمت راست آنها حرکت مى­کند و مسیر آنها را به سوى بهشت روشن مى سازد چراکه در قرآن کریم آمده است: «نُورُهُمْ یَسْعَىٰ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِمْ»؛ (نور آنها (ایمان و عمل صالح آنها) از پیشاپیش و از سوى راستشان در حرکت است) و عرصه‌ی محشر را روشن مى­سازد، و راه آنها را به سوى بهشت مى­گشاید).

۵- انسانی که توبه‌ی  نصوح انجام داده است، توجهش به خدا بیشتر مى­گردد، لذا رو به سوى درگاه خدا مى­آورد و از او تکمیل نور و آمرزش کامل گناه خویش تقاضا مى­کند. خداوند در قرآن از لسان انسان­های توبه­کار فرموده است: «یَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ لَنَا إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیر»؛(آنها رو به درگاه خداوند آورده، مى گویند: پروردگارا! نور ما را کامل کن ، و ما را ببخش که بر هر کار قادرى).[۴۹]

نتیجه

خداوند در قرآن کریم شرط قبولی توبه را آن دانسته که «نصوح» باشد. از مجموع کلمات مفسّرین می­توان استفاده کرده که توبه‌ی  نصوح توبه­ایست که اوّلاً معصیت از روی جهل و نه از روی عناد انجام شده باشد؛ ثانیاً شخص گنه­کار سریعاً پس از انجام گناه توبه کند هرچند تا رسیدن نشانه مرگ امکان توبه وجود دارد؛ ثالثاً شخص معصیت­کار در نهایت با حالت ایمان از دنیا برود؛ رابعاً پشیمانی و تصمیم بر ترک گناه در آینده وجود داشته باشد و خامساً شخصی گنه­کار باید خود را اصلاح کند و گناهان گذشته را جبران نماید.

فهرست منابع

۱-                 قرآن کریم

۲-                 ابن فارس، معجم القائیس اللغة، مکتبة الأعلام الاسلامی، ۱۴۰۴ق .

۳-                 ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارصادر، بی­تا.

۴-                 جلال الدین سیوطی، عبد الرحمان، بن ابو بکر، درالمنثور، ناشر: مکتبة آیة الله العظمى مرعشى نجفی، بی­تا.

۵-                 فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب العین، ابراهیم سامرائی (محقق)، اسعد طیب (مصحح)، مهدی مخزومی (محقق)، قم: نشر اسوه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.

۶-                 راغب اصفهانى، مفردات غریب القرآن، مترجم: حسین خداپرست.

۷-                 شبر، سید عبد الله، اخلاق، مترجم: محمد رضا جباران، ناشر: مؤسسه انتشارات هجرت، قم، چاپ دوازدهم، سال ۱۳۸۶٫

۸-                 صدوق، ابی جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه القمی، من لا یحضره الفقیه.

۹-                 طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، مترجم: سید محمد موسوى همدانى، ناشر: بنیاد علمى و فکری علامه طباطبایى، ۱۳۶۳٫

۱۰-             طبرسی، ابی علی الفضل بن الحسین، مجمع البیان، مترجم: على کرمى، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، ۱۳۸۰٫

۱۱-              عباس قمى، مفاتیح الجنان.

۱۲-             عروسی حویزی، نور الثقلین، ناشر: مؤسسه تاریخ عربى- بیروت لبنان، چاپ اول، سال ۱۴۲۲٫

۱۳-             عیاشی، محمد بن مسعود بن عیاش السلمی السمرقندی، تفسیر العیاشی، ناشر: المکتبة العلمیة، تهران سوق الشیرازی.

۱۴-             مظاهرى، حسین، اخلاق در خانه، ناشر: انتشارات اخلاق، قم ، چاپ پنجم، سال ۱۳۷۷٫

۱۵-             مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ناشر: دار الکتب الاسلامیه، تهران، چاپ سی و هشتم، ۱۳۷۹٫

۱۶-             نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات (علم اخلاق اسلامى)، مترجم: سید دکتر جلال الدین مجتبوى، ناشر: دار المجتبى، قم، ۱۳۸۵٫

۱۷-             نوری ، میرزاحسین، مستدرک الوسائل، ناشر: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، بیروت، ۱۴۰۸ق.

 


[1]- سوره نور / ۳۱

[۲]- سوره تحریم / ۸

[۳] - الخلیل بن احمد عمر، العین.

[۴] -ابن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه.

[۵] - «التَّوْبةُ الرُّجُوعُ من الذَّنْبِ وقال الأَخفش التَّوْبُ جمع تَوْبةٍ وتابَ إِلى اللّهِ یَتُوبُ تَوْباً وتَوْبةً ومَتاباً، أَنابَ ورَجَعَ عن المَعْصیةِ إِلى الطاعةِ» ابن منظور، لسان العرب.

[۶]- النراقی، محمدمهدی، جامع السعادات(علم اخلاق اسلامی)، مترجم: دکتر سید جلال الدین مجتبوی، ج ۲، ص ۲۷۵ .

[۷] - الخلیل بن احمد عمر، العین، ذیل واژه «نصح».

[۸]- «التوبة النصوح: أن لا یعود إلى ما تاب عنه الخلیل بن احمد عمر»، العین.

[۹]- ابن فارس بن زکریا، معجم مقاییس اللغه.

[۱۰]- راغب اصفهانی، المفردات غریب القرآن، «ذیل واژه نصح».

[۱۱]- جلال الدین سیوطی، عبد الرحمان بن ابو بکر، درالمنثور، ج ۱۰، ص ۶۰ .

[۱۲]-  همان.

[۱۳]-  مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۲۴ ص ۲۹۰ .

[۱۴]-  النراقی، محمد مهدی، جامع السعادات(علم اخلاق اسلامی )، ج ۲ ، ص ۲۹۰٫

[۱۵]-  «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ»، بقره / ۲۲۲ .

[۱۶] - امام باقر فرمود: «ان الله تعالى أشد فرحا بتوبة عبده من رجل اضل راحلته و زاده فی لیلة ظلماء فوجدها، فالله اشد فرحا بتوبة عبده من ذلک الرجل براحلته حین وجده»، کافی، ج۲، ص۴۳۵٫

[۱۷] - غافر/۹-۷

[۱۸]-  النراقی، محمد مهدی، جامع السعادات(علم اخلاق اسلامی)، ج۲، ص ۲۷۵٫

[۱۹]- راغب اصفهانی، المفردات الغریب القرآن، مترجم: حسین خدا پرست، ذیل واژه «توب»

[۲۰]- شبّر، سیدعبد الله، اخلاق، مترجم: محمد رضا جباران، ص۳۵۲ .

[۲۱]- مظاهری، حسین، اخلاق در خانه، ج ۲، ص ۱۹۹ .

[۲۲] سوره بقره/ ۳۷ .

[۲۳]- سوره انبیاء / ۸۷٫

[۲۴]- مظاهری، حسین، اخلاق در خانه، ج۲، ص ۲۰۰٫

[۲۵]-  مستدرک الوسائل، ج ۵، ص۲۲۰٫

[۲۶]- مظاهری، حسین، اخلاق در خانه، ج ۲، ص ۲۰۲  .

[۲۷]-  نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، ج ۲، ص ۲۷۷٫

[۲۸] - نساء/ ۱۷٫

[۲۹]- طبرسی، مجمع البیان، مترجم: علی کرمی ، ج ۲، ص۷۶۱٫

[۳۰]- عیاشی، محمد بن مسعود بن عیاش السلمی السمرقندی، تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۴۳ ، ح ۶۲ .

[۳۱] - یوسف/۸۹٫

[۳۲]- طبرسی، مجمع البیان، مترجم: علی کرمی ، ج ۲، ص۷۶۱ .

[۳۳]-  طباطبائی، سید محمد حسین ، المیزان، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی ج۴، ص ۳۸۲ /  مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه ج ۳، ص۳۱۲ .

[۳۴]- عباس قمی، مفاتیح الجنان، دعای ابو حمزه ثمالی.

- [۳۵] جلال الدین سیوطی، عبد الرحمان بن ابو بکر، درالمنثور، ج ۳، ص ۵۹ .

[۳۶] - نساء/۱۸

[۳۷]- طبرسی، مجمع البیان، مترجم: علی کرمی، ج ۲، ص۷۶۱٫

[۳۸]-  طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی ج۴،  ص۳۸۳٫

[۳۹]- صدوق، ابی جعفر محمد بن علی بن حسین بن بابویه القمی، من لا یحضره الفقیه، ج ۱، ص۱۳۳، ح ۳۵۱ + طبرسی، مجمع البیان، مترجم: علی کرمی، ج ۲، ص ۷۶۲+ عروسی حویزی، نور الثقلین، ح ۱، ص ۴۵۷، ح ۱۳۰

[۴۰]- «و عزتی و عظمتی و جلالی لا احجب التوبة عن عبدی حتى یغرغربها» طبرسی، مجمع البیان، مترجم: علی کرمی، ج ۲، ص۷۶۳٫

[۴۱]- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه ج۳، ص۳۱۲٫

[۴۲]- مولى مهدی نراقی، جامع السعادات، ج۳ ، ص۸۳ .

[۴۳]- نراقی، احمد، معراج السعاده، ص۵۶۰ .

[۴۴] همان.

[۴۵]- مظاهری، حسین، اخلاق در خانه، ج ۲، ص ۲۰۶٫

[۴۶]-  سوره ماعون / ۴و۵ .

[۴۷]- همان، ص ۲۰۷٫

[۴۸] - تحریم/۸

[۴۹]- مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج ۲۴، ص ۲۹۱٫

منبع: http://intjz.net/maqalat/ak-Tobe%20Nasuh.html

نوشته شده در 13 دسامبر , 2013

  • غلامرضا پیرامون

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
تجدید کد امنیتی