حیات طیبه

السلام علیک یاعصمت الله الکبری فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)

حیات طیبه

السلام علیک یاعصمت الله الکبری فاطمه الزهرا(سلام الله علیها)

حیات طیبه

خداى را سپاس که براى حکمش برگرداننده‏ اى،و براى بخشش بازدارنده‏ اى و همانند ساخته‏ اش ساخته هیچ سازنده ‏اى نیست،و او سخاوتمند وسعت ‏بخش است،او خدایی است که معبودی جز او نیست، دانای آشکار و نهان است،و او رحمان و رحیم است! حاکم و مالک اصلی اوست، از هر عیب منزّه است، به کسی ستم نمی‌کند، امنیّت بخش است، مراقب همه چیز است، قدرتمندی شکست‌ناپذیر که با اراده نافذ خود هر امری را اصلاح می‌کند، و شایسته عظمت است؛ خداوند منزّه است از آنچه شریک برای او قرارمی‌دهند!او خداوندی است خالق، آفریننده‌ای بی‌سابقه، و صورتگری (بی‌نظیر)؛ برای او نامهای نیک است؛ آنچه در آسمانها و زمین است تسبیح او می‌گویند؛ و او عزیز و حکیم است! نیکی، (تنها) این نیست که (به هنگام نماز،) رویِ خود را به سوی مشرق و (یا) مغرب کنید؛ بلکه نیکی (و نیکوکار) کسی است که به خدا،و روزرستاخیز،و فرشتگان، و کتاب (آسمانی)، و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال (خود) را، با همه علاقه‌ای که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه و سائلان و بردگان،انفاق می‌کند؛ نماز را برپا می‌دارد و زکات رامی‌پردازد؛ و (همچنین) کسانی که به عهد خود به هنگامی که عهد بستندوفا می‌کنند؛ و در برابر محرومیتها و بیماریها و درمیدان جنگ،استقامت به خرج می‌دهند؛ اینها کسانی هستند که راست می‌گویند؛ و (گفتارشان با اعتقادشان هماهنگ است؛) و اینها هستند پرهیزکاران!
خدایا! بر پیامبر و دودمان پاکش درود فرست، و آنگاه که تو رامی‏خوانم و صدایت می‏زنم، صدا و دعایم را بشنو و اجابت کن،و آنگاه که با تو نجوا می‏کنم، بر من عنایت کن.خدایا قلبم را از نفاق و دورویی، و کردارم را از ریا و خودنمایی،و زبانم را از دروغ، وچشمم را از خیانت و بی عفتی پاک کن،همانا تو از خیانت دیده ‏ها و آنچه در سینه ‏ها نهان است خبردارى
پروردگارا! هر خیر و نیکی بر من فرستی، به آن نیازمندم!
خشنودم به اینکه خدا پروردگارم باشد و محمّد(درود خدابر او وخاندانش باد)پیامبرم،و اسلام آیینم و قرآن کتابم، و کعبه قبله‏ ام،و على ولى و امامم،و حسن و حسین و على بن الحسین و محمّد بن على و جعفر بن محمّد و موسى بن جعفر و على بن موسى،و محمّد بن على و على‏ بن محمّد و حسن بن على و حجة بن الحسن که درود خدا بر همه آنان باد پیشوایانم باشند.خدایا! خشنودم به اینکه آنان امامانم باشند،پس مرا مورد پسند و خشنودى ایشان قرار ده زیرا تو بر هر کارى توانایى.

نویسندگان
پیوندها

آیات 29 - 15 سوره انفال دریافت
حجم: 7.69 مگابایت






یاایها الذین آمنوا اذا لقیتم الذین کفروا زحفا فلا تولوهم الادبار( 15)
و من یولهم یومئذ دبره الا متحرفا لقتال او متحیزا الى فئه فقد باء بغضب من الله و ماوئه جهنم و بئس المصیر( 16)
فلم تقتلوهم و لن الله قتلهم و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمى و لیبلى المؤ منین منه بلاء حسنا ان الله سمیع علیم (17)
ذلکم و ان الله موهن کید الکفرین (18)
ان تستفتحوا فقد جاءکم الفتح و ان تنتهوا فهو خیر لکم و ان تعودوا نعد و لن تغنى عنکم فئتکم شیا و لوکثرت و ان الله مع المومنین (19)
یاایها الذین آمنوا اطیعوا الله و رسوله و لا تولوا عنه و انتم تسمعون (20)
و لا تکونوا کالذین قالوا سمعنا و هم لا یسمعون (21)
ان شر الدواب عند الله الصم البکم الذین لا یعقلون (22)
و لو علم الله فیهم خیرا لاسمعهم و لو اسمعهم لتولوا و هم معرضون (23)
یاایها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم و اعلموا ان الله یحول بین المرء و قلبه و انه الیه تحشرون (24)
و اتقوا فتنه لا تصیبن الذین ظلموا منکم خاصه و اعلموا ان الله شدید العقاب (25)
و اذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فى الارض تخافون ان یتخطفکم الناس فاوئکم و ایدکم بنصره و رزقکم من الطیبت لعلکم تشکرون (26)
یاایها الذین آمنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا امنتکم و انتم تعلمون (27)
و اعلموا انما امولکم و اولدکم فتنه و ان الله عنده اجر عظیم (28)
یاایها الذین آمنوا ان تتقوا الله یجعل لکم فرقانا و یکفر عنکم سیئاتکم و یغفر لکم والله ذوالفضل العظیم (29)



ترجمه آیات
اى آنانکه ایمان آورده اید هرگاه با تهاجم کافران در میدان کارزار روبرو شوید مبادا از بیم آنها پشت به دشمن کرده و از جنگ بگریزید (15)
و آن کس که پشت به آنان کند پس همانا بازگشتى به خشم خدا کرده و جایش جهنم است و چه بد جایگاهى است ، مگر آنکه به منظور بکار بردن حیله جنگى باشد و یا بخواهد به گروه خود ملحق شده (و به اتفاق ایشان بجنگد) (16)
پس شما ایشان را نکشتید و لیکن خدا آنها را کشت ، و تو (آن مشت خاک را) نپاشیدى و لیکن خدا پاشید و براى اینکه از ناحیه خود مؤ منان را بیازماید آزمایشى نیکو که خدا شنواى دانا است (17)
این است و آنکه خدا است سست کننده نیرنگ کافران (18)
اگر پیروزى مى جویید همانا پیروزى بیامد شما را و اگر دست بردارید پس آن بهتر است براى شما، و اگر باز گردید باز مى گردیم و جمعیت شما به هیچ چیز بى نیازتان نکند هر چند فزون باشد که خدا با مؤ منان است (19)
اى کسانى که ایمان آورده اید فرمان برید خدا و فرستاده اش را و بر نگردید از او با اینکه مى شنوید (.2)
و مانند کسانى که گفتند شنیدیم و حال آنکه نمى شنوند مباشید (21)
همانا بدترین جنبندگان نزد خدا کران لالند که تعقل نمى کنند (22)
و اگر خدا در ایشان خیرى سراغ مى داشت هر آینه مى شنواندشان و اگر مى شنواندشان باز هم پشت مى کردند (آرى ) آنان در هر حال روى گردانند (23)
اى کسانى که ایمان آورده اید اجابت کنید خدا و رسولش را زمانى که شما را مى خوانند بدانچه زنده تان مى سازد، و بدانید که خدا حائل مى شود میان مرد و دل او و اینکه به سوى او محشور مى شوید (24)
و بپرهیزید فتنه (آزمایشى ) را که چون آید تنها مخصوص ستمکاران شما نباشد و بدانید که خدا شدید - العقاب است (25)
و به یاد آرید آن روزى را که شما کم بودید (و دشمن شما را) در روى زمین ضعیف مى شمرد، و شما مى ترسیدید که مردم بر بایندتان و او به نصرت خود شما را یارى کرد و از پاکیزه ها روزیتان داد شاید شکر گزارید (26)
اى کسانى که ایمان آورده اید خیانت مکنید به خدا و رسول و زنهار از اینکه خیانت کنید امانتهاى خود را با اینکه مى دانید (27)
و بدانید که اموال و اولاد شما فتنه است و اینکه نزد خداوند اجرى عظیم است (28)
اى کسانى که ایمان آورده اید اگر از خدا بترسید خداوند قوه تشخیص حق از باطل روزیتان مى کند، و گناهانتان را محو مى سازد و خدا داراى فضلى بزرگ است (29).
بیان آیات شریفه متضمن دستوراتى راجع به جهاد اسلامى و نهى از فرار از جنگ
این آیات متضمن نواهى و اوامرى است راجع به جهاد اسلامى و مربوط و مناسب با داستان جنگ بدر، و نیز مردم را تشویق و تحریک مى کند بر ترس از خدا و زنهار مى دهد از مخالفت خدا و رسول او و اینکه مردم خود را در معرض غضب خداى سبحان درآورند، و در آنها اشاره به پاره اى از وقایع که در جنگ بدر رخ داده و منتهایى که خداوند بر مؤ منین نهاده نیز مى کند.


یا ایها الذین امنوا اذا لقیتم الذین کفروا زحفا فلاتولوهم الادبار



(لقاء) مصدر (لقى ، یلقى ) ثلاثى مجرد و(لاقى ، یلاقى ) ثلاثى مزید است ، راغب در مفردات خود مى گوید: (لقاء) به معناى روبرو شدن و برخوردن دو چیز با یکدیگر است ، و گاهى هم با این کلمه تعبیر مى شود از برخورد یکى با دیگرى و گفته مى شود فلانى را ملاقات کرد و یا ملاقات مى کند، البته این کلمه در ادراک به حس و به چشم و بصیرت استعمال مى شود، ادراک به حس مانند: (تمنون الموت من قبل ان تلقوه ) - (آرزوى مرگ مى کنید قبلا از آنکه آن را ملاقات نمایید)، و ادراک به چشم مانند: (لقد لقینا من سفرنا هذا نصبا) (راستى از این سفرمان چه ناراحتى دیدیم ). و ملاقات خدا عبارت است از قیامت و بازگشت به سوى او، مانند:( و اعلموا انکم ملاقوه ) (بدانید که شما او را خواهید دید) و نیز مانند: (الذین یظنون انهم ملاقوا الله ) (و آنانکه مى پندارند که خدا را خواهند دید)، و لقاء به معناى ملاقات هم آمده مانند: (و قال الذین لا یرجون لقاءنا) (و آنانکه دیدار ما را آرزو ندارند گفتند) و نیز مانند: (انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه ) (تو کوشنده اى به سوى پروردگارت کوشیدنى تا او را ملاقات کنى ).
و در مجمع البیان مى گوید: لقاء به معناى اجتماع بر وجه مقاربت و نزدیکى است ، چون اجتماع گاهى به غیر این وجه هم مى شود، و آن اجتماع را لقاء نمى گویند مانند اجتماع چند عرض در یک محل .
و نیز در باره کلمه (زحف ) مى گوید: زحف به معناى نزدیک شدن به آرامى و آهسته آهسته است ، و (تزاحف ) به معناى نزدیک شدن دو چیز است به یکدیگر، مثلا وقتى گفته مى شود: (زحف ، یزحف ، زحفا)و یا گفته مى شود: (ازحفت للقوم ) معنایش این است که من براى اینکه با مردم بجنگم به ایشان نزدیک شده و در برابرشان استوار ایستادم ، لیث مى گوید: زحف عبارت است از جماعتى که با هم یکدفعه به دشمن خود نزدیک شوند، و جمع آن زحوف است .
(تولیت ادبار دشمنان ) به معناى این است که دشمنان را در پشت سر خود قرار دهند، و معناى آیه این است که پشت به دشمن و رو به جهت هزیمت مکنید. خطاب در این آیه خطابى است عمومى و مختص به یک وقت و یک جنگ نیست ، پس اینکه بعضى از مفسرین آن را مختص به جنگ بدر و حرمت فرار از آن جنگ گرفته اند صحیح نیست ، علاوه بر اینکه قبلا متوجه شدید که این آیات بعد از جنگ بدر نازل شده نه در آن روز، و اینکه این آیات دنباله آیات صدر سوره است که مى فرمود:( یسئلونک عن الانفال ...) البته براى این حرف تتمه اى است که بزودى - ان شاء الله - در بحث روایتى از نظر خواننده خواهد گذشت .


و من یولهم یومئذ دبره الا متحرفا لقتال او متحیزا الى فئه ...



(تحرف ) به معناى انحراف از خط وسط و میل به (حرف ) است که به معناى طرف هر چیزى است ، و در اینجا به این معنا است که مرد جنگى در میدان جنگ از این سو به آن سو شود تا بدین وسیله راهى براى غافلگیر کردن حریف خود پیدا کند.
و (تحیز) به معناى گرفتن (حیز) است که به معناى مکان است ، و کلمه (فئه ) به معناى یک قطعه از جماعت مردم است و (تحیز به سوى فئه ) به این معنا است که مرد جنگى از یک تاختن صرفنظر نموده و خود را به طرف عده اى از قوم خود بکشاند تا به اتفاق ایشان بجنگد.
کلمه (باء) از (بواء) به معناى رجوع به مکان و استقرار در آن است لذا راغب مى گوید: معناى اصلى کلمه (بواء) مساوى بودن اجزاء در مکان است به خلاف (نبوه ) که معنایش منافى بودن آن اجزاء است ؛ و بنا بر آنچه راغب گفته معناى آیه چنین مى شود: (برگشت به جاى خود در حالى که غضب خدا را به همراه داشت ).
پس معناى دو آیه مورد بحث این مى شود: اى کسانى که ایمان آورده اید وقتى کفار را ملاقات مى کنید ملاقات جنگى و یا در حالى که مى روید تا با ایشان بجنگید پس از ایشان نگریزید، که هر کس در چنین وقتى از ایشان بگریزد و از میدان جنگ برگردد با غضب خدا بر گشته است ، و ماءواى او جهنم است که بد بازگشت گاهى است ، مگر اینکه فرارش به منظور بکار بردن حیله هاى جنگى و یا براى این باشد که بخواهد به اتفاق رفقایش بجنگد که در این دو صورت اشکال ندارد.
پیروزى مسلمین در جنگ بدر مرهون عنایت الهى و امدادهاى غیبى بوده است (...و ما رمیت اذارمین ...)


فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمى ...



دقت در این آیه شکى باقى نمى گذارد در اینکه آیه شریفه اشاره به جنگ بدر مى کند،و جمله (ما رمیت ...) هم اشاره به آن مشت ریگى است که رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) به طرف مشرکین پاشید، و منظور از (قتل ) کشتار کفار بدست مسلمین در همان جنگ است ، و ذیل آیه که مى فرماید: (و لیبلى المؤ منین منه بلاء حسنا) دلالت دارد که سیاق آیه سیاق منت گذارى است ، و خداى تعالى مى خواهد نصرت خود را بر مسلمین منت بگذارد، و به همین جهت نیز عین آن عملى را که رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) نفى کرده براى وى اثبات نموده و مى فرماید: (تو نپاشیدى وقتى که پاشیدى ).
از همه این شواهد بدست مى آید که منظور از جمله (فلم تقتلوهم و لکن الله قتلهم و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمى ) این است که عادى بودن داستان بدر را نفى نموده و انکار فرماید، و بفرماید: که خیال نکنید استیصال کفار و غلبه شما بر ایشان امرى عادى و طبیعى بود، چگونه ممکن است چنین باشد و حال آنکه عادتا و طبیعتا مردمى اندک و انگشت شمار و فاقد تجهیزات جنگى با یک یا دو راس اسب ، و عدد مختصرى زره و شمشیر نمى توانند لشکرى مجهز به اسبان و اسلحه و مردان جنگى و آذوقه را تارومار سازند چون عدد ایشان چند برابر است و نیروى ایشان قابل مقایسه با نیروى این عده نیست ، وسائل غلبه و پیروزى همه با آنها است ، پس ‍ قهرا آنها باید پیروز شوند.
پس این خداى سبحان بود که بوسیله ملائکه اى که نازل فرمود مؤ منین را استوار و کفار را مرعوب کرد، و با آن سنگ ریزه ها که رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) به سمتشان پاشید فراریشان داد، و مؤ منین را بر کشتن و اسیر گرفتن آنان تمکن داده و بدین وسیله کید ایشان را خنثى و سر و صدایشان را خفه کرد.
پس جا دارد این کشتن و بستن و این سنگ ریزه پاشیدن و فرارى دادن همه به خداى سبحان نسبت داده شود نه به مؤ منین .
پس اینکه در آیه همه اینها را از مؤ منین نفى نموده از باب ادعاى به عنایت است با اسناد دادن اطراف داستان به سبب الهى و غیر عادى ، و این با استنادش به اسباب ظاهرى و عوامل طبیعى معهوده و اینکه مؤ منین کشته و رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) سنگریزه ها را پاشیده باشد هیچ منافاتى ندارد.
و در جمله (و لیبلى المؤ منین منه بلاء حسنا) از ظاهرش برمى آید که ضمیر (منه ) به خداى تعالى برمى گردد، و این جمله غایت و نتیجه حاصله از این واقعه را بیان مى کند، و نیز بر مى آید که جمله مزبور معطوف باشد به یک مقدرى محذوف که اگر ظاهرش کنیم چنین مى شود: (انما فعل ذلک لمصالح عظیمه و لیبلى المومنین ) (اگر خداوند ایشان را کشت و سنگ زیره به سویشان پاشید براى مصالحى بود که در نظر داشت ، و براى این بود که مؤ منین را به نحو شایسته اى امتحان کند (اگر بلاء را به معناى امتحان بگیریم ) و یا به مؤ منین نعمت شایسته اى ارزانى بدارد که عبارت است از نابودى دشمنان و اعلاء کلمه توحید به دست ایشان و بى نیاز شدن آنان از راه به دست آوردن غنیمت ).
و جمله (ان الله سمیع علیم ) تعلیل جمله (و لیبلى المومنین ) است ، و معنایش این است که اگر خداى تعالى ایشان را نعمت مى دهد براى این است که او نسبت به استغاثه آنان شنوا و به حالشان دانا است ، و لذا در پاسخ استغاثه شان نعمت خوبى ارزانیشان مى دارد.
و اما تفریعى که در صدر آیه در جمله (فلم تقتلوهم ) (پس شما ایشان را نکشتید) مى باشد متعلق است به مضمون آیات قبلى که مى فرمود: (اذ ستغیثون ربکم ...)، چون این آیات منتهایى را که خدا بر ایشان نهاده بود برمى شمرد و مى فرمود: خداوند ملائکه را به کمک ایشان فرستاد، و خواب را بر ایشان مسلط کرد، و باران را بر ایشان نازل کرد، و به ملائکه وحى فرستاد تا ایشان را تایید نموده قدمهایشان را استوار گرداند، و در مقابل دلهاى دشمنانشان را پر از رعب و وحشت کند. بعد از این بیانات به عنوان تفریع و نتیجه گیرى مى فرماید: (پس شما ایشان را نکشتید و لیکن خدا کشت و تو اى پیغمبر ریگ ها را نپاشیدى بلکه خدا پاشید).
و بنابراین ، جمله (یا ایها الذین امنوا اذا لقیتم ... و بئس المصیر) جمله معترضه اى است که مربوط است به دو آیه قبل یعنى به جمله (فاضربوا فوق الاعناق و اضربوا منهم کل بنان ) و یا به معنایى که از فحواى جملات استفاده مى شود، و تفریع مورد بحث یعنى جمله (فلم تقتلوهم ) به حسب نظم مربوط است بما قبل جمله (فاضربوا...)، و بسا در نظم آیات دو وجه دیگر گفته شود: یکى اینکه خداى سبحان وقتى در آیه قبلى مسلمین را امر به قتال کرد دنبال همان آیه به عنوان یادآورى نعمت ، داستان فتح در جنگ بدر را پیش کشید و فرمود: فتح شما در آن روز و منکوب شدن مشرکین به یارى خدا بود، این وجه را ابو مسلم ذکر کرده .
دوم اینکه مسلمین بعد از آنکه ماءمور به قتال شدند، و چون بعضى از ایشان مى گفتند من فلانى را کشتم ، آن دیگرى مى گفت و من نیز چنان کردم لذا براى اینکه دچار عجب نشده باشند آیه (فلم تقتلوهم ) را نازل فرمود؛ بعضى ها هم گفته اند (فاء) در جمله مورد بحث براى تفریع نیست ، بلکه صرفا براى متصل کردن جملات به یکدیگر است ، و لیکن هیچیک از این سه وجه صحیح نیست و وجه همان است که ما بیان کردیم .


ذلکم و ان الله موهن کید الکافرین



در مجمع البیان گفته است : کلمه (ذلکم ) در محل رفع است و همچنین (ان الله )، و تقدیر آیه چنین است : (الامر ذلکم و الامر ان الله موهن ) (امر این است و آن امر این است که خدا خوار کننده ...)، و در جمله (ذلکم فذوقوه و ان للکافرین عذاب النار) نیز همین تقدیر هست ، و اینکه بعضى گفته اند: کلمه (ذلکم ) مبتداء و کلمه (فذوقوه ) خبر مى باشد اشتباه است ، براى اینکه ما بعد (فاء) هیچ وقت خبر مبتداء نمى شود چون هیچوقت گفته نمى شود: (زید فمنطلق ، زید فاضربه ) مگر اینکه کلمه (هذا) در تقدیر فرض و گفته شود: (هذا زید فاضربه ). و بنابراین ، معناى آیه چنین مى شود: (قضیه از همین قرار است که ما برایتان شرح دادیم و خلاصه ، امر از این قرار است که خدا کید کفار را خوار و خنثى مى کند).


ان تستفتحوا فقد جاءکم الفتح ...



ظاهر آیه به قرینه جملاتى که در آن است از قبیل جمله (و ان تنتهوا فهو خیر لکم ) و جمله (وان تعودوا نعد...) این است که خطاب در آن به مشرکین باشد نه به مؤ منین ، البته در این صورت کلام مشتمل بر التفات و منظور از آن تهکم و استهزاء خواهد بود، و همین معنا مناسب با جمله (و ان الله موهن کید الکافرین ) است .
پس معناى آیه این است که : اگر شما اى مشرکین طالب فتح هستید و از خدا خواسته اید که شما را در میان خود و مؤ منین فتح دهد اینک فتح براى مؤ منان آمد و خداوند در روز بدر حق را اظهار نمود و مؤ منین را بر شما غلبه داد، و شما اگر در اینجا از کید خود علیه خدا و رسول او دست بردارید که به نفعتان تمام مى شود، و اگر دست بر ندارید و باز برگردید و در صدد نقشه و طرح ریزى باشید ما نیز برمى گردیم ، و همین بلا را که دیدید بر سرتان مى آوریم و باز کید شما را خنثى مى کنیم ، و جمعیت شما کارى برایتان صورت نمى دهد هر چند هم زیاد باشد، همچنانکه در این دفعه کارى صورت نداد، آرى خداوند با مردمان با ایمان است ، و کسى که خدا با او است هرگز مغلوب نمى شود.
و به این بیان تایید مى شود روایاتى که وارد شد به اینکه ابو جهل در روز جنگ بدر در موقعى که دو صف روبرو شدند و یا در موقعى که داشتند صف آرائى مى کردند گفت :
(بار الها محمد از میان ما بیشتر از ما قطع رحم کرد، و دینى آورد که ما آن را نمى شناسیم پس ما را علیه او یارى کن ) و همچنین روایات دیگرى که مجمع البیان از ابى حمره نقل کرده - و مضمونش با بیان ما مناسب تر است - که وى گفت : بار الها دین ما دین قدیمى است و دین محمد دین تازه است پروردگارا هر کدام از این دو دین نزد تو محبوب تر و مورد رضایت بیشتر تو است اهل آن دین را امروز نصرت بده .)
البته بعضى از مفسرین گفته اند خطاب در آیه متوجه به مؤ منین است ، و آنگاه مضامین جملات آن را بر طبق این نظریه توجیه کرده اند، و لیکن توجیهاتشان موافق با ذوق سلیم نیست ، و فائده اى هم ندارد که ما بحث خود را با نقل آن و مناقشه در آن طولانى کنیم ، کسانى که بخواهند از آن نظریه اطلاع حاصل کنند مى توانند به تفسیرهاى مبسوط مراجعه نمایند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
تجدید کد امنیتی