عادت کردهایم که خود و متعلقات خود را از هر آنچه زشتی است، منزّه دانسته و برای خویشتن، ساحتی ترسیم کنیم که امکان هرگونه لغزشی از آن به دور است. اما گاه، زمان درنگ فرا میرسد!
از آن زمان که قرآن نازل شد و در پیش روی خلق قرار گرفت، مردمان خواندهاند و ما هم خواندهایم و چه بسا بارها و بارها از نظر گذراندهایم که: الهاکم التکاثر، و هر بار که به این سخن برخوردهایم، در دل، مخاطبانش را تقبیح کرده و با خود اندیشیدهایم که: چه مردمان جاهلی! چه کوتهنظران غافلی! چگونه است که به چنین عادات نکوهیدهای متّصف بودهاند؟! آیا نمیاندیشیدهاند؟ آیا تفکر نمیکردهاند؟!
اما غافل از این که ای بسا خود، بیش از آنان مورد نکوهش این آیه شریفه باشیم و مصداق عینیتری برای آن به حساب آییم.
عادت کردهایم که خود و متعلقات خود را از هر آن چه زشتی است، منزّه دانسته و برای خویشتن، ساحتی ترسیم کنیم که امکان هرگونه لغزشی از آن به دور است. اما گاه، زمان درنگ فرا میرسد؛ لحظهای که باید، هرچند کوتاه، بایستیم و نگاهی از سر نقد به خویشتن بیاندازیم. شاید پس از سالها با خودِ خویش، اندکی بیشتر آشنا شویم. زنگارهای تقدّس و توّهم را از پیش چشمان خود کنار زده و سر تا پای بودنمان را ورانداز کنیم.
حال اگر این درنگ در تو حاصل شد، بار دیگر، و این بار از سر صدق و بصیرت، آیه را مرور کن: الهاکم التکاثر: مفاخره و مسابقه در مال و نفرات، شما را به بازی گرفت...
گفتنش شاید ناگوار باشد، اما چه ملموس است در زندگی ما مسابقه و مفاخره در داشتن، و چه ساده میتوان مصادیق آن را در اطراف خود نگریست...
میدانم این معنا در این نگاه تازه و در این پذیرش ژرف، چنگ در جانت نواخته و شعله در وجودت افکند، اینکه نکند مسیر ما در زندگی، همان باشد که به شدت مورد نکوهش آیه است؟!
گفتنش شاید ناگوار باشد، اما چه ملموس است در زندگی ما مسابقه و مفاخره در داشتن، چه ساده میتوان مصادیق آن را در اطراف خود نگریست، و چه دشوار است گرفتار نیامدن در مَنشی که شاید اکثریت دوران را همچون سیلابی با خود همراه ساخته است؛ بیش از آن چه نیازشان است میطلبند و به آن، نامهای زیبا و فریبندهای مینهند و خود را از اندیشیدن در حقیقت آن بی نیاز میبینند. آیندهنگری، دوراندیشی، عزّت، آبرو، ... و صدها عنوان دیگری که هر انسان عاقلی در پسندیده بودن آن تردید نمیکند.
چه فتنه خاموشی است این تکاثر، چه بی صدا مشغولمان داشته و از آن چه برای آن وجود یافتهایم، دورمان کرده و فرصتی برای توجه به حقیقت برایمان باقی نگذاشته است. از کودک تا بزرگمان، از پیر تا جوانمان، از زن و مردمان، همه را به بهانهای سرگرم کرده و آن قدر سرگرمی شیرینی است که شاید عدهای تا پایان عمر هم حلاوت آن را بر هر چیز دیگری برگزینند.
شاید از حکمتهای تأکید بر تلاوت روزانهای قرآن، یکی همین باشد که هر روز، نیمنگاهی به چهره حقیقی حیاتمان بیاندازیم و فاصلهاش را با کتاب قانون الهی رصد کنیم، همان کتابی که به ظاهر و باطنِ بودن ما معنا داده است و از گرفتار آمدن در هزار توی بازیهای دنیا، نوید نجاتمان شده است.
گاه کافی است که تنها آیهای را از کلام خدا بخوانیم و سکوت کنیم و آن چه هستیم را با دیده صدق از نظر بگذرانیم.
شگفتا که گاه از آن چه میبینیم، به حیرت میافتیم...
http://www.tebyan.net/Quranindex.aspx?pid=255235